که تو نمی توانی آن دختر را فراموش کنی
ببین که سکوت عاقبت ما را به کجا رساند
من عاشق تو هستم و تو عاشق آن دخترهستی
و اکنون به من بگو که ما چه کنیم
و چگونه می توانی که اینگونه نسبت به من سنگدل باشی
در حالیکه تو زخم های دلشکستگی هایت را توسط من درمان کردی
و اکنون می خواهی که حرف دلت را در مورد عشق به آن دختربه من بگویی
بعد از آنکه تو تبدیل به باارزش ترین شخص در زندگی من شدی
خواهان این هستی که خیال من را آسوده گردانی و یا اینکه آمده ای
که اشک های من که سرازیر می شوند را ببینی
و اکنون چرا آمده ای و این سخنان را به من می گویی
پس به من نیز این را بگو که من چه کار می توانم بکنم
و من بعد از تو به این فکر می کنم که چه بر سر من خواهد آمد
طيب وجرح قلبي طيب وجرح قلبي طيب
این دلشکستگی های قلب مهربان من
و من چگونه می توانم که در برابر این دل شکسته صبور باشم
و من این دلشکستگی را با دوباره عاشق شدن و فریب دادن دیگران درمان خواهم کرد
و با گذشته خداحافظی خواهم نمود و آن را از یاد خواهم برد
داویت : درمان کردی , مداوا نمودی
تصارحنی : حرف دلت را به من بگویی
قاصد : خواهان این هستی , قصد این را داری
No comments:
Post a Comment