تقدیم به : همه ی طرفداران نوال الزغبی
امروز ديگر همه ي درد ها را فراموش کردم
و قلبم مدام کلمه ي اي کاش را زمزمه مي کرد
اي کاش که دوباره به سويم بر مي گشتي
و من تمامي درد و غصه را با ديدن تو از ياد مي بردم
و فراموش مي کردم که چقدر نسبت به من سنگدل و نامهربان بودي
چه شبهاي سختي که بدون تو به صبح رساندم
وليکن تو اکنون نزد من برگشته اي اي نازنين
به سوي من آمدي و در آغوشم گريستي
مهم نيست که تو از من دور شده بودي
مهم اين است که تو اکنون به سوي من برگشتي
دلتنگي و پريشاني و سوختن در آتش عشق
باور کن که تمامي اين ها در وجود من بود وليکن من لب به ملامت و شکايت باز نکردم
من روياي برگشت تو را در خواب مي ديدم و زماني که از خواب بيدار مي شدم
آرزو مي کردم که تا ابد در اين خواب و رويا باقي بمانم
No comments:
Post a Comment